دلنوشته های مرد تنها

نه به اون عشقو امیدو آرزو،نه به این جنگ و جدال و گفتگو،نه به اون گریه و دوست دارمو دلتنگی ، نه به این خنده و این نفرت و این دلزدگی ، نه به دلبستگیات نه به ایت خستگیات!

کاش تو ی فصلای زشت سرنوشت یکی این دلتنگیامو می نوشت
یکی از دستای سرد ارزو گرمی دستای عشق و می گرفت
یکی که سکوت تنهاییم رو با صدای ساز شکستش بشکنه
یکی که تو قاب خالی دلم نقش زیبای خدا رو بکشه

 

 

نوشته شده در سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:31 توسط امير حسين و ریحانه| |

خدایا کمکم کن خدا بخدا خسته ام خسسته ام خسنه خسته ام
کمری دیگه برام نمونده
اشک های ام خشک شده
بسه غم بسه غمه دوری
بسه بیقراری بسه نگرانی
اخ خدا بسه
بسه...
من فقط یه پسر بچه 18ساله ام 

نوشته شده در سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:29 توسط امير حسين و ریحانه| |


Power By: LoxBlog.Com